جدول جو
جدول جو

معنی پی جوری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پی جوری کردن(هََ)
پی جوئی کردن. رجوع به پی جوئی کردن شود
لغت نامه دهخدا
پی جوری کردن
پی جویی کردن
تصویری از پی جوری کردن
تصویر پی جوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی کور کردن
تصویر پی کور کردن
پی گم کردن، رد پای کسی را گم کردن، رد و اثر چیزی را گم کردن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ بَ)
کاوش کردن. تجسس کردن، ایز جستن. رد پای کسی را برداشتن
لغت نامه دهخدا
(هََ ث ث)
پی گیری کردن کاری را، دنبال کردن آنرا. مداومت کردن بر آن
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
کنایه از بی نشان شدن. (برهان) ، پی گم کردن، مقابل پی بردن (انجمن آرا) ، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) :
رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت
خم زد و پی کور کرد نام و نشان را.
ابوالفرج رونی.
چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی
چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن.
سنائی.
پی کورکنان حریف جویان
زآنگونه که هیچکس ندانست.
انوری
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی جویی کردن
تصویر پی جویی کردن
ایز جستنرد پای کسی را یافتن، تفحص کردن تجسس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیری کردن
تصویر پی گیری کردن
پی گیری کردن کاری را. دنبال کردن آن را مداومت کردن بر آن
فرهنگ لغت هوشیار
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی کور کردن
تصویر پی کور کردن
((پِ. کَ دَ))
از بین بردن اثر چیزی، پی گم کردن
فرهنگ فارسی معین