کنایه از بی نشان شدن. (برهان) ، پی گم کردن، مقابل پی بردن (انجمن آرا) ، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) : رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. ابوالفرج رونی. چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن. سنائی. پی کورکنان حریف جویان زآنگونه که هیچکس ندانست. انوری
کنایه از بی نشان شدن. (برهان) ، پی گم کردن، مقابل پی بردن (انجمن آرا) ، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) : رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. ابوالفرج رونی. چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن. سنائی. پی کورکنان حریف جویان زآنگونه که هیچکس ندانست. انوری
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن